محمدصالح ذاکری
داستان پیدایش کتاب من
کتاب «شعر کلاسیک امروز از دیدگاه زبانشناسی» در قالبهای سنتی مثل: غزل و قصیده و مثنوی و رباعی و چارپاره شعر میسرایند. باید اعتراف کنم که من هم تا ده سال پیش، نه اسم این شاعران را شنیده بودم و نه هیچکدام از آثارشان را خوانده بودم و نه تصور میکردم بتوانند این همه تحول در شعر سنتی ما ایجاد بکنند.
تا اواخر دهه پنجاه، شاعران کلاسیکسرائی که میشناختم منحصر بود به سرایندگانی مانند: محمدحسین شهریار، علی معلم، حمید سبزواری و مهرداد اوستا. بعد از آن در دهه شصت، با شاعران جوانی آشنا شدم که زبان تازهتری داشتند و در رسانههای آن روز ایران بسیار فعال بودند؛ شاعرانی مانند: حسن حسینی، قیصر امینپور، سهیل محمودی و ساعد باقری. بعدها که مطالعاتم بیشتر شد متوجه شدم که شاعرانی اثرگذارتر و نوآورتر از آنها نیز در همان دوران وجود داشتهاند که من با آنها دیر آشنا شدم؛ شاعرانی مانند: هوشنگ ابتهاج، سیمین بهبهانی، محمدعلی بهمنی و حسین منزوی.
از سال ۷۱ که به عنوان تهیهکننده رادیو به صدا و سیمای مازندران منتقل شدم، تهیه برنامهای قدیمی را به عهده گرفتم به نام «در پهندشت اندیشه و هنر» که به معرفی شعر و داستان هنرمندان مازندرانی میپرداخت. تهیه این برنامه فرصتی فراهم کرد تا با آثار نسل جدیدی از شاعران کلاسیکسرای مازندرانی آشنا شوم که با گذشتگان متفاوت بودند؛ شاعرانی مانند: ذبیحالله ذبیحی، ایرج قنبری، شعبان کرمدخت و وحید دانا. در ادامه این مسیر، پیگیری صفحات شعر در مطبوعات دهه هشتاد مرا با آثار شاعران دیگری در سطح کشور مانند: علیرضا قزوه، عبدالجبار کاکائی، سعید بیابانکی و مرتضی امیری اسفندقه آشنا کرد که ذهن و زبان تازهتری داشتند.
هر چه که با نسلهای جدیدتر شاعران آشنا میشدم، احساس میکردم که سرودههایشان با اشعار کلاسیکی که تا آن زمان میشناختم تفاوتهائی دارد؛ امّا در اوایل دهه نود شمسی، با شعرهای کلاسیکی آشنا شدم که بیشتر با شعر کلاسیک گذشته، متفاوت و متمایز بود. یکی از همکاران نویسنده ما در رادیو، شعرهائی را از شاعران جوان آن دوره مانند: فاضل نظری، مهدی فرجی، علیرضا بدیع و حسین جنتی برای برنامههای رادیوئی انتخاب میکرد که سبکشان به خصوص از نظر نوآوریهای زبانی بسیار تازه بود و توجهها را به خود جلب میکرد.
کمی بعد در سال ۹۳ شبکههای اجتماعی از راه رسیدند و ما خیلی سریع در گروهها و کانالهای مختلف عضو شدیم. یکی از بهترین مطالبی که من آنها را در این شبکهها پیگیری میکردم، همین نوع شعرها بود که به سرعت در آنها دست به دست میشد. من هم به خاطر علاقه به این نوع شعرها، آنها را گلچین میکردم و در بایگانی تلفن همراهم ذخیره میکردم تا بتوانم به موقع آنها را در گروههای دیگر همرسانی کنم. بعد از مدتی که حجم این شعرها زیاد شد، احساس کردم میزان نوآوریها در آنها به اندازهای است که شایسته است در مورد آنها پژوهشی انجام گیرد. این موقع، همزمان شده بود با تحصیلم در دوره دکتری و اشتغال در درس «ادبیات از دیدگاه زبانشناسی» که لازم بود در کنار آموزههای کلاس، پژوهشی عملی به استاد این درس ارائه کنم. من هم همین موضوع نوآوریهای زبانی را در شعر نسل جوان دهه هشتاد و نود با استادم دکتر فردوس آقاگلزاده مطرح کردم. در آن زمان، الگوی غالب برای بررسی نوآوریهای شعری در ایران، الگوی هنجارگریزی «جفری لیچ» استاد سبکشناسی در دانشگاه لنکستر انگلستان بود که در اوایل دهه هفتاد توسط یکی دیگر از استادانم در دوره کارشناسی یعنی دکتر کورش صفوی به جامعه ایران معرفی شده بود. من هم پژوهشم را در چارچوب همین الگو، در قالب مقالهای مفصل در اختیار دکتر آقاگلزاده قرار دادم که با استقبال ایشان مواجه شد.
پس از آن، به این فکر افتادم که همین موضوع را برای بررسی بیشتر در قالب رساله دکتری دنبال کنم. مهمترین مسئله در رساله، مشخص کردن چارچوب نظری بحث بود. در این بخش، دغدغه اصلی این بود که چه نظریهای را برای این پژوهش انتخاب کنم که بهتر بتواند از عهده تحلیل نوآوری در شعر برآید. من که برای اولین بار در سال ۶۷ در دوران کارشناسی از طریق سخنرانی خانم دکتر آذر نفیسی استاد دانشگاه علامه طباطبائی با نظریه «آشنائیزدائی» آشنا شده بودم، دلبستگی خاصی به این نظریه پیدا کردم و همیشه آن را نظریهای کامیاب و کارا میدانستم. بعدها این دیدگاه را در آثار استادم دکترسیروس شمیسا خواندم و شناختم نسبت به آن بیشتر شد. با این پیشزمینه، احساس میکردم این نظریه بیش از هر دیدگاه دیگری میتواند برای تحلیل نوآوریهای زبانی در شعر کارآمد باشد. خوشبختانه استاد راهنمایم نیز با این چارچوب موافق بود اما در مورد الگوی لیچ بر آن بود که اگر همچنان به این الگو اکتفا کنیم به همان یافتههای گذشته محدود میشویم. به همین خاطر، سخت به مطالعه پژوهشهای داخلی و خارجی پرداختم تا به الگوی مناسبتری برسم.
در مسیر این جستجو متوجه شدم که یکی از استادان دیگر دانشگاه لنکستر به نام «میک شورت» در دهه نود میلادی، الگوی تازهتری را برای مطالعه نوآوریها در شعر پیشنهاد کرده که از الگوی لیچ، به روزتر است و نارسائیهای آن را تکمیل کرده است. نظریه شورت در کتابی با عنوان: «بررسی زبان شعر، نمایشنامه و نثر» (Exploring the Language of Poems, Plays and Prose)، در سال ۱۹۹۶ میلادی ارائه شده است. برای دسترسی به این کتاب به جستجو در سایت کتابخانههای ایران پرداختم و متوجه شدم که این کتاب تنها در دو نقطه ایران موجود است: یکی کتابخانه آستان قدس رضوی و دیگری کتابخانه دانشگاه کردستان. از طریق دوستانی که در این شهرها داشتم موضوع را پیگیری کردم و سرانجام دوستی از سنندج که هنوز او را ندیدهام، از روی لطف این کتاب را برایم اسکن کرد و از طریق تلگرام برایم ارسال کرد.
مرحله بعدی برای این پژوهش، گردآوری دادهها بود. موضوع مطالعه من در مورد شعر شاعران دهه هشتاد و نود شمسی بود. بسیاری از این آثار هنوز در قالب کتاب چاپ نشده بود تا بتوانم به آنها دسترسی پیدا کنم. بنابراین، من باید به سراغ فضای مجازی میرفتم که از نظر اعتبار، مطمئن و قابل اعتماد نبود و با انواع و اقسام لغزشها و خطاها آمیخته بود. با شمّ رسانهای که در طول سالها تجربه کار در رادیو به دست آورده بودم، سعی کردم از منابع مطمئن به گردآوری دادهها بپردازم. در گذشته بر این اعتقاد بودند که تا آثار ادبی مورد تأیید مجامع دانشگاهی قرار نگرفته، شایسته تحقیق نیستند و در پژوهشهای دانشگاهی فقط به آثاری میپرداختند که در قالب کتاب، چاپ شده و جزء ادبیات رسمی کشور باشد. به همین خاطر، در ابتدا احساس میکردم به خاطر اینکه منبع من فضای مجازی است ممکن است سطح اشعار گردآوریشده، سست و ضعیف باشد و مورد انتقاد استادان و داوران قرار گیرم امّا در جلسه دفاع، همه استادان از سطح اشعار انتخابشده راضی بودند و حتی برخی میگفتند که انتظار نداشتند چنین شاعرانی در این سطح از پختگی در میان نسل جوان امروز وجود داشته باشد.
در همان جلسه، دکتر ارسلان گلفام مدیر گروه زبانشناسی دانشگاه پیشنهاد کرد که به خاطر اینکه موضوع این رساله، مبتلابه جامعه است و زبان روان و همهفهمی دارد، بهتر است در قالب کتاب انتشار یابد تا مورد استفاده همگان قرار گیرد. همه استادان از این پیشنهاد استقبال کردند و این اعتماد، به من انگیزه داد تا بعد از دفاع از رساله، این موضوع را پیگیری کنم. از قبل در ذهنم بود که اگر بخواهم این پژوهش را به چاپ برسانم مناسبترین جا برای آن، انتشارات «سوره مهر» است، چرا که این مرکز، مهمترین ناشری بود که به آثار شاعران جوان میپرداخت و بنابراین، بهتر میتوانست این کتاب را در دسترس مخاطبان آن قرار دهد. به همین خاطر، بعد از مشورت با دوست پژوهشگرم دکتر سید رحیم موسوی که در بخش پژوهشی حوزه هنری استان مازندران مسئولیت داشت، کتاب را به انتشارات «سوره مهر» در تهران سپردم.
خوشبختانه کارشناسان حوزه هنری کشور از این اثر استقبال کردند و بالاخره بعد از گذشت دو سال و چهار ماه این کتاب، چرخه اداری و فنی خود را پشت سر گذاشت و به چاپ رسید. درک میکنم که بخشی از این زمان، برای انجام مراحل مختلف انتشار کتاب ضروری بوده است اما از شانس بد من، همزمانی بحران کرونا و بحران تحریمها و بحران کاغذ، در کنار چرخه کُندِ اداری یک انتشارات دولتی، این روند را از حد معمول خود طولانیتر کرد.
شبیه این ماجرا را یک بار پیش از این، در یک انتشارات دولتیِ دیگر تجربه کرده بودم. سال هفتاد و یک وقتی از پایاننامه کارشناسی ارشدم دفاع کرده بودم، زندهیاد دکتر حقشناس که راهنمای من بود توصیه کرد آن را برای چاپ به انتشارات سروش بسپارم. وقتی ایشان داشت معرفینامهای برای مهندس مهدی فیروزان مدیر وقت انتشارات سروش مینوشت به من گفت که کتاب خود ایشان حدود پنج سال در همین انتشارات در نوبت چاپ قرار دارد. (بعدا فهمیدم این اثر همان ترجمه کتاب «زبان» ادوارد ساپیر بود که استاد در پیشگفتار آن به این چرخه طولانی اشاره کرده است). من با شنیدن این خبر به دکتر حقشناس گفتم وقتی کتاب استادی سرشناس مثل شما بعد از پنج سال هنوز به چاپ نرسیده، انتشار کتاب شاگردی نوپا مثل من معلوم نیست چقدر طول بکشد و عملا هم همینطور شد و آن اثر با وجود سفارش آن استاد فرزانه هیچوقت به چاپ نرسید.
با توجه به وضعیت سخت اوضاع نشر در کشور، باید سپاسگزار همه دوستانی باشم که کتاب «شعر کلاسیک امروز از دیدگاه زبانشناسی» با همت و یاری آنها علیرغم همه این مصائب به مرحله انتشار رسید و در دسترس علاقمندان به شعر قرار گرفت. امیدوارم که این اثر، برای علاقمندان به زبانشناسی و ادبیات، و دوستداران شعر امروز، مفید و راهگشا باشد.
گفتنی است در میان ۲۸۰ شاعری که آثارشان در این پژوهش مورد بررسی قرار گرفته، آثار برخی از شاعران سرشناس مازندرانی از جمله: علیاکبر یاغیتبار و سید محمدعلی رضازاده، مریم رزاقی، علیرضا دهرویه، سیامک بهرامپرور، افشین علا، شعبان کرمدخت، ذبیحالله ذبیحی و وحید دانا نیز وجود دارد که شایسته است نوآوریهای آنها، در پژوهشی مستقل در آینده مورد مطالعه قرار گیرد.
برچسب ها :آخرین خبر شمال ، پایگاه خبری تحلیلی شمال کشور ، حامی شمال ، حوزه هنری مازندران ، خبر فارسی ، کتاب شعر کلاسیک امروز از دیدگاه زبانشناسی ، محمد صالح ذاکری ، نقد کتاب ، هفته نامه حامی شمال
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰